عکاسی دارای سه جنبه علمی ، صنعتی و هنری است . عکاسی به عنوان یک پدیده علمی متولد شد و به شکل یک صنعت گسترش یافت و همچنین جنبه های هنری نیز در آن ظهور کرد . فرآیند شیمی با حاشیه بندی علم فیزیک شروع شد ، تکنیک ها و ابداعات ، اختراع شد و این صنعت پیشرفت کرد ، سپس متوجه شدند که این شهود که بر صفحه ای سفید نقش می بندد ، می تواند دارای پیام و سبک و سیاقی باشد .
((عکس و عکاسی با علم شروع شد ، با صنعت پیشرفت کرد و با هنر تجلی پیدا کرد))
_ پیدایش دوربین عکاسی و عکاسی پرتره
اگر روزی به دوربین و این جعبه جادویی نگاه می کردیم شاید از ترس به گوشه ای پناه می بردیم و یا ساعت ها به آن جسم عجیب خیره می شدیم . شاید اگر زمانی گفته میشد وسیله ای اختراع می شود که میتواند لحظات زندگی را ثبت کند ، آن شخص را دیوانه خطاب می کردند و یا اگر قبل از صنعت فیلم برداری شخصی می گفت ، موضوعات عکس هم می توانند روزی به حرکت درآیند ، حتما مورد تمسخر قرار می گرفت . اما امروز شاهد تمام آنها هستیم و می توانیم بگوییم که دست کم در هر خانه ای یک جبه ی جادویی وجود دارد .
عکاسی که در زمان ناصرالدین شاه به ایران راه پیدا کرد ، داستانهای جالبی نیز با خود همراه داشت ، زمانی همین جعبه حکم اسباب بازی دربار را داشت وشاه قاجار اوقات فراقت خود را با همین دوربین سپری می کرد و این مسئله شاه ایران را به شاهی هنردوست تبدیل کرده بود . در آن زمان عکاسان نیز در خدمت دربار بودند و فقط اجازه داشتند از شاه و اطرافیان آنها عکاسی کنند ، هرچند گاهی عکاسان دل به دریا میزدند و از مردم عادی در کوچه و بازار عکاسی می کردند که از میان آنها میتوان به آقارضا عکاسباشی اشاره کرد . میرزارضا یکی از عکاسان معروف دربار بود و سالها در کاخ ناصرالدین شاه عکاسی می کرد که بابت عکاسی پنهانی ای که از مردم در بازارانجام داده بود در میان کاخ فلک شد .
در آن زمان فقط برخی از سران و ثروتمندان بودند که با عکاسی آشنا بودند و توان پرداخت هزینه های بالای شیشه های عکاسی و چاپ آنرا داشتند و عامه مردم حتی دوربین عکاسی را از نزدیک ندیده بودند . البته مردم با اتاقک و دریچه آشنایی داشتند ، چون مردم در آن زمان وسیله با نام دیوراما و یا همان شهر فنگ که در آن عکسهایی نمایش داده میشد را دیده بودند ، اما اگر دوربینی در جلویشان نمایان میشد حتما پا به فرار می گذاشتند .
در زمان رضاخان ، به همه مردم دستور داده شد که باید تمام سه جلدها عکسدار شوند که این هم داستانی شنیدنی دارد ، چون اکثر مردم دوربین را ندیده بودند با قرار گرفتن در مقابل دوربینی که بی شباهت به اسلحه نبود ، یا از حال میرفتند یا پا به فرار میگذاشتند ، برخی عکاسان هم به مردم میگفتند این همان شهرفرنگ است و اگر چند لحضه به این دریچه نگاه کنید ، تصویرها به نمایش درمی آیند . و اینگونه بود که مردم رفته رفته با دوربین ها آشنا شدند و این داستان ادامه داشت تا زمانیکه شرکت های سازنده ، دوربینهای تمام اتوماتیک و ارزان قیمت خود را روانه بازار کردند و دوربین عکاسی در دست مردم عادی هم رواج پیدا کرد . شرکت ایستمن کداک یکی از آن شرکتها بود و شعاری که به مردم می داد چنین بود : شما فقط دکمه را فشار دهید ، بقیه کارها را ما انجام می دهیم . بدین ترتیب دوربین در بین مردم عمومیت پیدا کرد و با زیاد شدن روزنامه ها ، مجله ها ، عکاسخانه ها و عکاسان دورگرد و خیابانی ، صنعت و هنر عکاسی فراگیر شد .
_ پیدایش سبک های هنری و عکاسی مد
از زمان پیدایش دوربینهای عکاسی ، این هنر حول و هوش محور پرتره می چرخید و تمام عکاسان هر روز به این هنر مسلط تر شده و رفته رفته این سبک بال و پر گرفت و با عنوان پرتره یا هنر شخصیت پردازی منسوب گردید اما بعد از رکود اقتصادی که کاملا شهر نیویورک را دگرگون ساخت ، اشخاصی چون داست باول ، رابرت فرانک و جاکوب ریس توانستند نشان دهند که از عکس میتوان به عنوان یک سند تاریخی بهره جست ، و همین مسئله باعث شد تا سبک های هنری دیگری شکل گیرد . کتاب آمریکایی ها که به خوبی چهره فقر و خشونت را در آن زمان به تصویر کشیده نیز میتواند پایه عکاسی مستند محسوب شود .
با گذشت زمان و با روی کارآمدن روزنامه ها و مجلات ، سبک هایی چون ژورنالیسم نیز شکل گرفت و از آن به بعد به غیر از عکسهایی که در قالب عکس خبری گرفته میشد ، از مردم عادی نیز گاهی عکسهایی به چاپ می رسید که از میان عکاسان معروف مجلات میتوان روبرت کاپا ،اژن اسمیت و مارگاریت وایت را نام برد .
در همان سالها عکاسی پرتره شکل تازه ای به خود گرفت و عکاسان گاهی برای تبلیغ محصولات در روزنامه ها و مجلات ، از زنان شهری با زیورآلات و در استودیوهای معمولی عکس می گرفتند و با نام گیری عکاسی مد ، کم کم از زنان و مانکن های حرفه ای و با ژست ها و سبک فیگورهای خاص خودشان و همچنین با پر زرق و برق نشان دادن زیور آلات ، استفاده می کردند ، که از میان آن مجلات هارپر و وگیو و عکاسانی چون ادوارد استایکن آمریکایی و سیسیل بیتون انگلیسی از معروف ترین آنها بودند . مجله هارپر با استخدام مارتین مونکاسی توانست گامی جدید در صنعت پرتره و مد بردارد ، او مانکن های خود را در میان کوچه و بازار میبرد و در فضای باز از آنها عکاسی میکرد و این حرکت توانست عکاسان را از فضای استودیوها به فضای باز بکشاند و رنگ و شکلی جدید به این هنر دهد .
_ آغاز عکاسی Fashion
جانلوپ سیف در آژانس مگنوم کار می کرد و جایزه های مختلفی را دریافت کرده بود ، پرتره های زیبای او بسیار مورد توجه قرار گرفته بود که مهمترین آنها عکسبرداری از مراسم تشییع پاپ و عکسهای فیلم آلفرد هیچکاک بود . یکی از دغدقه های او عکاسی فشن و تبلیغاتی بود و در همان سالها مدال طلای بهترین عکس تبلیغاتی را دریافت نمود . او معتقد بود میتوان در عکس های فشن نیز داستان گویی کرد و عکس هایی که چاپ می کرد به دست افراد مشهور یا فقیر میداد و مجددا از آنها در ژست جدید عکس می گرفت . جانلوپ بر این نیز معتقد بود که حتی میتوان در سبک عکاسی NUD از شخصی برهنه عکس گرفت در حالی که بیننده مفهومی دیگر از عکس را دریافت کند ، که یکی از عکسهای معروف او با نوشته ی آزادی در کنار شخصی که برهنه بروی پرچم کشور خود خوابیده است ، می باشد .
_ دنیای آنالوگ وآلبوم های عکس
گاهی اوقات به یاد گذشته ها آلبوم ها را ورق می زنیم و به خود می گوئیم : دنیای دیجیتال ما را به کجا کشانده ؟ شاید این سوال هر شخصی که وارد دنیای عکاسی شده است باشد ، که دیجیتال بهتر است یا آنالوگ ؟ گاهی دلمان برای شب نشینی ها که با ورق زدن آلبوم ها همراه بود تنگ میشود . مهمان ها چشم به چهارچوب درب بودند تا مادر آلبوم ها را از میان گنجه یا چمدان چرمی رنگ و رو رفته ، بیاورد و با ضیافت چای و نخود وکشمش به سراغ ورق زدن آلبوم های خاطرات برویم . یادش بخیر که لا به لای عکسها گاهی یک عکس قطع مربع با رنگ کرم قهوه ای و نوار کاغذی سفید که در دورش بود ، خودنمایی میکرد و این حکایتی از آن داشت که شخص بعد از ژست گرفتن با اشتیاق به سمت عکاس رفته تا عکس فوری خود را تحویل بگیرد و عکاس چشم به آن پنج قرانی که قرار است بابت حق الزحمه خود دریافت کند .
وقتی به عکس های امروزمان نگاه می کنیم دیگر حسی در آن نمی بینیم و این به لطف دنیای دیجیتال و وضوح زیاد است که حالت چشمان و ژست مصنوعی ما را برملا میکند . حس و حالی که در عکسهای قدیمی دیده میشد به این دلیل بود که در هر خانه ای دوربین نبود و اگر در جایی یک عکاس می دیدیم ، با تقاضا از او می خواستیم تا شاید دکمه جادویی را بفشارد و در آن لحظه سعی می کردیم بهترین ژست خود را در برابر دوربین بگیریم . وقتی به آلبوم ها نگاه می کنیم به یاد روزی می افتیم که همه چشم انتظار مادر لحظه شماری می کردیم تا از عکاسخانه با عکسهای چاپ شده برگردد و چقدر آن انتظارها شیرین بود . عکسهایی که با شوق و ذوق ، حلقه های فیلم آنرا به انتها رسانده بودیم و مدام به عقربه شماره انداز دوربین نگاه کرده بودیم که کی تمام میشود ، و آنوقت بود که همه به دور هم حلقه می زدیم وعکسها را بعد از ورق زدن دست به دست می کردیم . آیا به راستی دنیای آنالوگ باعث این دور هم نشستن ها نبود که همه با هم عکسها را ورق میزدیم .
امروز ما با دوربین خود عکس می گیریم و بقیه اعضا خانواده هم با دوربین و موبایل خود و هر کدام به تنهایی در گوشه ای مشغول ورق زدن پیج های خود / آیا به راستی دنیای دیجیتال به ما خدمت کرد ؟
زمانی بهترین ژست را برای دوربین می گرفتیم وبا شوق به انتظار چاپ عکس و زمان تحویل می نشستیم و بدترین عکسهایمان را با دقت به آلبوم چسبی می چسباندیم ، اما امروز بعد از شنیدن صدای شاتر ، به سراغ عکاس رفته و به بهترین عکسهایمان سری تکان می دهیم و شاید چند روزی دربکگراند گوشی مان قرار دهیم . البته آنها عکسها به لطف عکاسانی هنرمند بود که با جعبه هایی چوبی و نور ، تصاویر را نقاشی می کردند .
وقتی به عکسهای بزرگان عکاسی نگاه می کنیم ، حیرت زده می شویم که چقدر مغز آنها گنجایش داشته تا تمام اعداد و ارقام دیافراگم ها و شاترها را در هر موقعیتی و نسبت به هر سوژه ای به ذهن بسپرند و در نهایت عکس هایی تاریخی ثبت کنند . اما امروز ما از یک سوژه بارها و بارها عکس می گیریم و در آخر نا امیدانه به سراغ دکمه delete می رویم و سعی می کنیم خطاهایمان را دور از چشم دیگران دور بیاندازیم . و آنجاست که متوجه می شویم که عکاسان آنالوگ چقدر کارآزموده و توانا بودند و چطور می توانستند چنین عکسهایی بگیرند ، در صورتی که با آن دوربین ها نمی شد از عاقبت کار آگاه شد و عکاس بعد از رسیدن به تاریکخانه و ثبت نگاتیو ، متوجه کم و کاستی های عکس میشد . واقعا عکاسان آن زمان دستان و چشمانی جادویی داشتند که با چنین جعبه هایی ابتدایی شاهکارهایی تاریخی خلق کردند .
دوربینهای دیجیتال امروز در دست ماست و هنگام عکاسی ،گزینه ای مانند فوکوس خودکار را دراختیار ما قرار میدهد که می توانیم هر موضوع متحرک را میخکوب کنیم ، و یا اشتباه خود را بارها و بارها جبران کنیم ودیگر نیازی به خرید فیلم مجدد نداشته باشیم ، و حتی با یک گزینه فیلترهای رنگی ای که بابت آن باید هزینه های زیادی میکردیم را در دسترس داشته باشیم .
زمانی همه ی کسانی که در هنر دستی داشتند ، امید داشتند که روزی فرا رسد تا هنر در میان همه فراگیر شود ، شاید عکاسان امید داشتند تا در هر خانه ای یک دوربین عکاسی باشد و یا هزینه های تهیه فیلم وچاپ به حدی رسد که مردم بتوانند به همدیگر عکس هدیه دهند و شاید …
و دنیای دیجیتال این امید وآرزوها را به دست فراموشی سپرد . دیجیتال بهتر است یا آنالوگ ؟
منتقدین بر این اصل پایبند هستند که در هنر نباید مرزگذاری کرد و نباید میان دنیای دیجیتال و فیلم مرزی انتخاب نمود . اما به راستی چرا نباید مقایسه کرد ، چرا نباید مرزگذاری کرد ، چرا اگر چیزی از ما سلب شده را نادیده بگیریم و به این شعارهای مسخره اکتفا کنیم . اجازه دهید تا در چند نکته مهم محاسن و معایب دوربین های دیجیتال را با هم مقایسه کنیم :
محاسن:
۱ سرعت و اطمینان از نتیجه کار در لوکیشن
۲ عدم هزینه جهت فیلم خام
۳ عدم نیاز به تاریکخانه
۴ فوکوس های اتوماتیک و سریع تر
۵ امکان بهبود کیفیت عکس در کامپیوتر
۶ دوربین های دیجیتال بی صدا ، سبک و از نظر شاتر سریع ترند
۷ “امکان انتقال سریع تصویر به کارفرما به مردم وبه اقصی نقاط جهان”( انقلاب دیجیتال)
معایب:
۱ برای چاپ عکس بزرگ تر به دوربین های پر پیکسل تری نیاز دارید
۲ دوربین های دیجیتال گران ترند
۳ کیفیت خروجی دیجیتال ها هنوز به اندازه ی فیلم نیست
۴ هزینه های جاری پنهان ، گران تر از مواد شیمیایی
۵ استفاده از مانیتور در روز بسیار مشکل است
۶ تاخیر از زمان فشردن کلید شاتر تا عکاسی و سپس ثبت عکس در حافظه
۷ برای دیدن تصاویر قطعا نیاز به مانیتور و یا تلویزیون وجود دارد
۸ پاک کردن تصاویر ندامت هایی نیز در پی دارد
۹ به دلیل وضوح بالا ، حس و حال از تصویر گرفته میشود
با توجه به بررسی دوربینهای دیجیتال متوجه میشویم که محاسن و معایب آن تقریبا یکسان است اما در مجموع باید این مسئله را بپذیریم که دنیای دیجیتال با تمام عیب و نقص های خود ، یک حرکت بزرگ انجام داده و آن فراگیر کردن صنعت و هنر عکاسی در بین عامه مردم است که این نکته قوتی در این هنر محسوب میشود ، و هرروزه به صورت روزافزون تعداد زیادی عکس غیر حرفه ای گرفته می شود که سهم عکس های دیجیتال پیوسته در حال افزایش است . سهولت و ساده گی عکاسی دیجیتال، هماهنگی کامل با خصوصیات عکاسی غیرحرفه ای دارد .
_ هستی شناسی عکسهای خانوادگی
اگر کسی به عکس های خانواده گی ما نگاه کند فکر می کند ما موجودات همیشه خوشی هستیم؛ فارغ و دور از هر گونه اندوه و حادثه. مردم عادت دارند لحظه های شاد زندگی خود را ثبت کنند. هیچ کس از چیزی که می خواهد از آن فرار کند عکس نمی گیرد ، چیزی را که بخواهد فراموش کند . برای اغلب آدم ها عکاسی یکی از اشکال هنری نیست ، بلکه یک موضوع عادی و طبیعی در زندگی است؛ کاری که انجام می شود فقط به خاطر این که عادی است. همین و همین. آنقدر عادی و بی اهمیت که برای گرفتن یک عکس ممکن است چند لحظه یا ثانیه هم زیاد به نظر برسد.
بررسی «عکاسی خانواده گی» یا «عکاسی غیرحرفه ای» موضوع جالبی است. تا جایی که می دانم تئوریسین های زیبایی شناسی هنر و به خصوص عکاسی کمتر به این نوع عکاسی و خصوصیات بارز آن توجه کرده اند. به ذهنم رسید مقدمه کوچکی در مورد ماهیت عکاسی غیرحرفه ای بنویسم که البته برداشت های تجربی و شخصی خودم هستند و مسلما کار تئوریک و تحقیقی در این زمینه مجال و دانش ِ بیش می طلبد.
_ عکاسی «غیرحرفه ای» چیست ؟
بسته به زاویه دید و نوع بررسی می توان تعریف های مختلفی برای انواع عکاسی به دست آورد. یکی از متداول ترین دسته بندی های عکاسی ، آنرا به سه دسته عکاسی «حرفه ای» ، «آماتوری پیشرفته یا نیمه حرفه ای» و «آماتوری یا غیر حرفه ای یا خانواده گی» تقسیم می کند. در بسیاری موارد اصطلاح عکاسی آماتوری به جای همان عکاسی آماتوری پیشرفته یا نیمه حرفه ای به کار می رود که غلط مصطلحی است و به همین علت هم من در این نوشته از اصطلاح «عکاسی غیرحرفه ای» استفاده می کنم.
_ عکاسی غیرحرفه ای هنری فراگیر است
چند نفر را می شناسید که عادت به نوشتن خاطرات خود داشته باشند؟ چند نفر از آشنایان یا دوستان شما در طول زندگی خود مجموعه ای از آثار مجسمه ای ِ دست ساز خلق کرده اند؟ چند نفر را می شناسید که دستی در موسیقی داشته باشند و در حد نواختن یک ساز با موسیقی آشنا باشند یا در دوران فراغت خود «آهنگ سازی» کنند؟
متاسفانه تا به حال آمار دقیقی از ضریب نفوذ «خلق آثار هنری» مختلف در میان مردم پیدا نشده اما من قویا اعتقاد دارم از نظرگاه تولید هنری، عکاسی غیرحرفه ای یا خانواده گی یکی از محبوب ترین رشته های هنری است و شاید محبوب ترین آنها . در اغلب خانه ها آلبوم های عکس خانواده گی وجود دارد که همچون آثار مهم و عزیز هنری از آنها نگهداری می شود . خالق بیشتر این عکس ها اعضای خانواده هستند و البته بخشی از آن ها هم در آتلیه های عکاسی تهیه شده است. اما تقریبا همیشه درصد قابل توجهی از عکس های آلبوم های خانواد گی توسط دوربین های ارزان قیمت و توسط آدم هایی که هیچ گونه تخصصی در عکاسی ندارند گرفته می شود و این بدان معناست که مهمترین لحظات زندگی ما بدست همین افراد ثبت می شوند ، در حالیکه ما ازآن براحتی می گذریم .
عکاسی غیرحرفه ای موضوعی بسیار گسترده و مهم است که کمتر به آن توجه تئوریک و جدی شده است. این در حالی است که عکاسی غیرحرفه ای بیشتر از هر نوع دیگر عکاسی به ما نزدیک است و نادیده گرفتن آن از لحاظ فلسفی از همان ماهیت است که نادیده گرفته شدن هوا توسط موجودات زنده !
_اهمیت آلبوم عکس خانواده گی
آلبوم های عکس خانواده گی معمولا در بهترین و امن ترین نقطه خانه نگهداری می شوند. جایی که کمتر در معرض عبور و مرور است و دست رطوبت و موریانه به آن نمی رسد. اگر خطر دزدیدن جواهرات وجود نداشت، احتمالا آلبوم های عکس نقاط امن تری مانند گاوصندوق ها را در منزل خانواده ها اشغال می کردند. در شرایط خطر و یا اضطرار مانند آتش سوزی، بعد از «اشخاص» و «مدارک مهم» مانند کارت شناسایی و احتمالا اشیای گران بها ، خانواده ها آلبوم های عکس خود را نجات می دهند . اگر کمی فکر کنید به خوبی متوجه میشوید که آلبوم ها در زندگی ما چه نقش و جایگاه مهمی دارند . هر آلبوم عکس نشانه هویت یک شخص محسوب میشود و فقط آن صفحات خاک گرفته آلبوم میتواند زندگی شما را لحظه به لحظه با تصویر گزارش کند .
_خصوصیات عکاسی غیر حرفه ای چیست ؟
_خصوصیات زمانی
عموما افراد و خانواده ها ترجیح می دهند لحظه های شاد و مهم زندگی خود را در غالب عکس ثبت کنند. رسانه ی عکس از نظر کاربرد زمانی خانواده گی به عنوان یک رسانه شاد شناخته می شود . چیزی که در مورد رسانه نوشتن کمتر مصداق دارد و افرادی که عادت به نوشتن دارند معمولا یا همه جزییات شاد و غمگین و روزمره زندگی خود را ثبت می کنند و یا گرایش بیشتری به ثبت وقایع درونی دارند. البته در موارد نادر ممکن است افراد اقدام به ثبت لحظه های غمگین یا خاص زندگی خود کنند ، اما اولا اینگونه عکس ها جنبه عمومی ندارند و ثانیا این افراد اغلب روحیه عکاسی نیمه حرفه ای دارند و به همین دلیل از موضوع عکاسی غیرحرفه ای دورتر هستند . خصوصیت دیگر عکس های غیرحرفه ای وابستگی شدید آن ها به زمانی است که در آن ثبت شده اند . یک عکس غیرحرفه ای خانوادگی معمولا برچسبی از زمان بر خود دارد که آن را از همه عکس های دیگری که در زمان های دیگر گرفته شده اند متمایز می کند. مانند «این عکس من است در شش سالگی » از این لحاظ عکس های غیرحرفه ای یا خانواده گی به «عکس های خبری» نزدیک هستند. آن ها «اخبار» مربوط به خانواده را در تاریخ ثبت می کنند.
_خصوصیات فضایی (مکانی)
عکس های غیرحرفه ای اغلب از نظر مکانی هم دارای وجوه مشترک زیادی هستند. به طور کلی عکس های خانواده گی و یا غیر حرفه ای در مکان هایی گرفته می شوند که آدم ها و به خصوص آدم های آشنا حضور دارند. آبژه عکس های غیرحرفه ای «انسان آشنا» و «محیطی است که او در آن نفس می کشد». انسان آشنا می تواند خود فرد، عضوی از خانواده، دوست، فامیل و یا یک همسفر باشد. محیط مانوسش هم یا خانه است، یا مدرسه و یا محلی که خاطره ای در آن رخ داده است. بسیاری از عکس های غیرحرفه ای اختصاص به ثبت «موقعیت هایی» دارند که افراد در آنها قرار می گیرند. به این ترتیب افراد حضور خود را در مکان های مختلف به کمک عکس ثابت می کنند. «این عکس من است در کنار درب موزه لوور»، «این عکس همسر من است در حیاط خانه عموی بزرگ» و
_خصوصیات معنایی
شاید پیچیده ترین نوع نگاه به عکس های نیمه حرفه ای نگاه از زاویه «معناشناختی» باشد. با این وجود مطالعه مقدماتی عکس های غیرحرفه ای ما را با الگو های آشنا و مهمی آشنا می کند.
عکس های غیرحرفه ای معمولا برون گرایانه و عینی (objective) هستند. به این معنی که کمتر خصوصیات ذهنی سوژه عکاسی (subject) یا شخص عکاس را نمایش می دهند. عکاسی مانند هر غالب هنری دیگری می تواند بیان گرایانه (expressive) باشد، اما عکس های غیرحرفه ای عموما غیربیان گرایانه یا در واقع واقع گرایانه (realistic) هستند و به اصطلاح به واقعیت محض بیشتر وفادارند. یک عکس خانواده گی بیشتر از هر نوع عکس دیگری صادق است، به این مفهوم که چیزی را که نشان می دهد مهم تر و قبل تر از هر چیز وجود داشته است، حتی مهم تر از اهمیت نقش عکاس یا این واقعیت که او وجود داشته است. در معناشناسی عکس های غیر حرفه ای صحبتی از عکاس نیست و هر چه هست در کادر عکس ثبت شده است. عکاسی غیر حرفه ای «عینیت صادقانه محض» است.
_خصوصیت پسینی
نکته جالب توجه در عکاسی غیرحرفه ای نحوه پراکنده گی میزان اهمیتی است که افراد به آن می دهند . عموما عکس در لحظه ای که عکاسی می شود و قبل از آنکه عکاسی شود اهمیت اندکی دارد. در این مرحله افراد اهمیت کمی به عکس می دهند و اصطلاحا فقط آن را می گیرند. این وجه مشخصه به حدی مهم است که شاید بتوان گفت هر کسی که هنگام گرفتن عکس به آن اهمیت زیادی دهد و وقت و دقت و انرژی قابل توجهی برای گرفتن آن و تنظیم کردن آن صرف کند از گروه عکاسان غیرحرفه ای نیست و روحیه نیمه حرفه ای دارد . عکاسان عکس های غیرحرفه ای بعدها که زمان و مکان عکاسی سپری شد کم کم بهای بیشتری به عکس ها می دهند و این موضوع را می توان از پی گیری ها و تعجیلی که در ظهور و چاپ عکس های خانوادگی می کنند و وقتی که صرف نگاه کردنشان می کنند و لذتی که از مشاهده آنها می برند فهمید . به این ترتیب عکاسی غیرحرفه ای دارای اهمیت پسینی (a posteriori) است. برخلاف عکاسی نیمه حرفه ای و حرفه ای که در آن جنبه های پیشینی (a priori) عکس هم بسیار مهم است. به عنوان یک فرد علاقه مند به عکاسی جدی تر همیشه از کلنجار مزمنی که با افراد مختلف هنگام گرفتن عکس دارم رنج برده ام. افراد معمولا حاضر نیستند بیشتر از چند ثانیه برای گرفتن یک عکس وقت صرف کنند و معمولا وسواس کسانی مثل من را بر نمی تابند. اما همیشه همین افراد وقتی که زمان سپری می شود با سماجت از من می خواهند که یک نسخه از عکس ها را به آن ها بدهم! یکی از دلایل این بی حوصلگی هم به خصوصیتی که قبلا به آن اشاره کردم بر می گردد. عکاسی غیر حرفه ای تا آنجایی که بتواند واقع گرایانه و صادق است و از هر گونه تلاش بیانگرایانه عکاسانی چون من برای ذهنی تر کردن عکس می گریزد .
_دنیای پرتره نگاری (چهره)
بی شک عکاسی پرتره برخلاف مشکلات و ظرافت ها و نکاتی که باید در آن اعمال شود ، از نظر عامه مردم کاری ساده و بسیار آسان تلقی میشود . و به همین دلیل افرادی بدون آگاهی ،آموزش و اطلاعات کافی در این عرصه وارد شده و مشغول فعالیت می باشند . در اینجا سوالی پیش می آید ، که واقعا چه فرقی میان شخصی که بدون تحصیلات و دانش این هنر در این حرفه مشغول است با شخصی که تحصیلات آکادمیک و دانشگاهی در این رشته دارد ، وجود دارد ؟
نکته قابل توجه اینجاست که اکثریت مردم به سراغ این غیر هنرمندان رفته و با ژست های دروغین و حرکاتی مصنوعی و کارگردانی شده رو به روی لنز دوربینی که به سمت آنها نشانه رفته می ایستند و در آخر با رضایت از این مسئله که عکسی بسیار زیباتر از آنچه به واقعیت وجود دارد از آنها گرفته شده ، حاضر به پرداخت هزینه های گزاف میشوند . اما در مقابل هنرمند عکاسی که سالها در دانشگاه تحصیل کرده و رشته تخصصی خود را با همین عنوان انتخاب نموده ، با دیگر عکاسان غیر حرفه ای مقایسه میشود .
پرتره نگاری = شخصیت پردازی و ثبت آنچه در واقعیت آنگونه نمایش داده می شود
تجزیه و تحلیل خطوط چهره انسان و اعطای قدرت نمایش تصویری صادق به آن ، بیشک بالاترین هدف عکاسی و در ضمن مشکلترین وظیفه آن است . پرتره از خالق خود مهارت فنی فراوان و احساس هنری عمیق می طلبد ، زیرا این دو توانایی هایی است که بدون آنها ایجاد یک تصویر حقیقی و طبیعی غیر ممکن است .
عکاسی از چهره، کاربردهای زیادی دارد و اینجاست که یک عکاس را می توان ارزیابی کرد . همه ما وقتی یک عکس خوب از صورت کسی می بینیم توجه ما به عکس جلب می شود ولی چه چیزی در این عکس وجود دارد که آنرا برجسته و متمایز می کند . یک عکاس همیشه فردی است که تصویری مشابه خلق می کند حتی اگر نخواهد این کار را انجام دهد در عمل بین سوژه عکاسی و تصویر به نوعی این کار را انجام داده است . شاید بارها این جمله را شنیده اید که شخصی به شما بگوید این عکس که از من گرفته ای اصلاً شبیه من نیست یا خیلی شبیه من است .
مشکل اینجاست که ما عادت داریم همیشه دیگران را در حالت حرکت ببینیم ، یا حتی وقتی نشسته اند سر آنها مرتب در حال حرکت است ، به خصوص زمانیکه صحبت می کنند. به غیر از وقتی که افراد خواب هستند به ندرت می توان آنها را بی حرکت یافت . بنابراین لحظه ای که از آنها عکس می گیرید احتمال اینکه شخص در حالتی غیر معمول باشد زیاد است .
اما آنچه در عکاسی چهره تصویر زیبایی خلق می کند همان حالتی از چهره شخص است که احساس عکاس نسبت به او را بیان می کند . بنابراین یک عکس خوب از چهره یک فرد عکسی است که خصوصیات آن فرد را در خود داشته باشد یا حداقل قسمتی از این خصوصیات را نمایش دهد . شاید زمانی که به عکس شخصی نگاه می کنید او را نشناسید ولی در نگاه اول در مورد خصوصیات او قضاوت می کنید .
_ آناتومی بدن (زبان اندام)
موقعیت دوربین ، زاویه دید ، کیفیت عکس ، نوع لنزی که انتخاب می کنید و حتی پشت زمینه عکس همه و همه می توانند در حالت عکس نقش داشته باشند و می تواند احساس شما را نسبت به شخصیت سوژه عکاسی بیان کند . پس باید قدری حساب شده تر دکمه شاتر دوربین را فشرد . یک عکس خوب از چهره ، شخصیت فردی که از او عکس گرفته اید را نشان می دهد . حتی اگر غیر واقعی باشد .
عکاسی از افراد ، ترکیبی بحرانی از عوامل مختلف از جمله : نور پردازی در فضای بسته و در فضای آزاد ، مکان یابی خلاق ، برجسته سازی سوژه ، ثبت احساسات و شخصیت فرد و آخرین و یکی از مهمترین آنها ژست گرفتن تشکیل شده است . که رعایت تک تک آنها در خلق تصویری زیبا حیاتی است.
ژست گرفتن چیزی جز زبان بدن نیست . انگشتی که جایی را نشان می دهد ، شانه های افتاده ، سر پایین و هر کدام می تواند بیانگر حالت ها و خصوصیات شخصیتی فرد باشد . اصولا ژست گرفتن سوژه را عکاس می بیند و کنترل می کند و باید به سوژه خود بیاموزد چگونه احساسات خود را در تصویر به نمایش بگذارد حتی به این شیوه می توان از فرد شخصیتی متفاوت به نمایش گذاشت .
کمی بیشتر دقت کنید : فردی با اعتماد به نفس بالا با شانه های خمیده و سر پایین نمی ایستد . آنها راست می ایستند و چهره ای دارند که که گویی نسبت به زندگی شور و هیجان زیادی دارند . فردی که ساکت و گوشه گیر است نمی تواند به راحتی در وسط خیابان برقصد ولی کسی که پر انرژی و پر حرارت است هنگامی که صدای موسیقی را می شنود نا خودآگاه از جایش بلند می شود و شروع به حرکت می کند . درباره آناتومی بدن فکر کنید: هر قسمت از بدن هر کسی حرف های زیادی برای درباره شخصیت او بیان می کند به خصوص اگر هر کدام از آنها در موقعیت درست قرار گرفته باشد. شما به عنوان عکاس چهره باید بتوانید هر عضو بدن را در جای مناسب قرار دهید و دانش خود را درباره زبان بدن تقویت کنید .
_ زیبایی در هنر و نگاه زیباشناسانه
((برای زیباشناسی باید نگاه زیباشناسانه داشت))
شخصی که عنوان دانشجوی رشته هنر را به دوش میکشد ، رسالت دشواری نیز بر دوش دارد . یک هنرمند باید چیزی را که اشخاص عادی و غیر هنرمند نمی بینند را ببیند ، یعنی چیزی را ببیند که دیگران به آن توجهی ندارند .
نگاه تیز بینانه و زیبا شناسانه میتواند آثار هنری را درک و خلق کند . برای نگاه تیز بینانه باید چشم را تقویت کرد و به آن دنیا را شناساند . یعنی چشم خود را به دیدن ودرک مفاهیم عادت دهیم . یک تمرین موثر در این زمینه میتواند کادربندی به کمک دست باشد ، هر موضوعی میتواند یک اثر هنری باشد ، به شرط آنکه درست در ذهن ترسیم و به درستی در کادر ثبت شود . درک زیبا شناسی نمیتواند در چند خط به درستی عنوان شود چون در هر هنری زیباشناسی برای خود فلسفه ای دارد . فلسفه زیبایی به بایدها و نبایدها ختم میشود ، روزی انسان اولیه غار نشین که به عنوان انسان طبیعی از آن سخن میگوئیم متوجه میشود که یکجا زندگی کردن بهتر از کوچ دائم است و روزی نیز به دلیل مسائل اخلاقی ، پوشیده بودن را به برهنه بودن ترجیح میدهد . انسان طبیعی که با سنگ شکار میکرد روزی از خود میپرسد که با سنگ شکار کردن بهتر است یا با شیئی دیگر ؟ و در نهایت یه ابزار دیگری مثل نیزه دست پیدا میکند . تمام اتفاقات روزمره ی انسان طبیعی در اثر باید و نباید ها ویا به اصطلاح سوالاتی که از خود می پرسیده ، امروز آنرا به یک انسان طبیعی مدرن تبدیل کرده و امروز ما به جای غارها در کلانشهرها و برجها زندگی میکنیم و همچنین برای شکار به جای سنگ از اسلحه استفاده میکنیم و این مثالها میتواند ادامه پیدا کند .
وقتی دو گل رز قرمز رنگ را در روبه روی شما قرار میدهند ، هرچند که این دو از نظر ماهیت یکسان باشند ، باز شما به دنبال آن هستید که کدام زیباتر است ؟ آن گل که غنچه است زیباتر است یا آنکه کاملا باز شده . با درک این مطلب میتوانیم متوجه شویم که انسان همیشه به دنبال زیبایی هاست و این در وجود هر شخصی نهفته است حال یک هنرمند باید این دید را تقویت کند و با نگاه تیز بینانه و درک درست از زیبایی به سراغ زیباشناسی برود
وقتی با هنری همانند عکاسی رو به رو هستیم ، یعنی وظیفه اصلی ما ثبت زیبایی هاست و دیگر آنکه به عنوان یک عکاس باید موضوع را به زیباترین شکل ممکن نشان دهیم .ما در جهان هستی با دو موضوع روبه رو هستیم : ۱) موضوعات جاندار ۲) موضوعات بی جان
هرآنچه جاندار باشد زیبا است و هر آنچه ما به عنوان موضوعات بی جان یاد می کنیم ، قشنگ نام می گیرد . موضوعات بی جان با نگاه درست می توانند تبدیل به زیبا شوند ، یعنی یک هنرمند میتواند تمام موضوعات را با نگاهی زیبا ثبت کند و آنچه ما در عکاسی از زیباشناسی می آموزیم ، ثبت یک اثری زیباست .
شناخت درست از موضوعات پیرامون میتواند در این ثبت به ما کمک کند ، به عنوان مثال اگر ما فلسفه رنگها را در هنر بیاموزیم ، در ثبت زیبا و موفق به ما کمک شایانی میکند . استفاده از رنگ های گرم و یا سرد میتواند در مفهوم اثر نیز دخالت داشته باشند . رنگ بنفش نشانه کمال است و این به دلیل ترکیب دو رنگ سرد و گرم است که توانسته با دو رنگ متضاد مثل آبی سرد و قرمز گرم به یک رنگ تبدیل شود . و همینطور رنگهایی مثل قرمز و زرد را برای القاء اضطراب و استرس بکار میرود _ در هنر تصویرسازی برای نشان دادن رویا و افکار رویاگونه از بعضی رنگهای سرد و خنثی استفاده میکنند ، که اگر بخواهیم برای این مطلب مثالی بزنیم میتوانیم به فیلم هایی که در آن فلش بک به گذشته و یا افکار آن شخص زده میشود اشاره کنیم ، که کارگردان در نشان دادن گذشته سعی میکند از رنگ و فضاهای خاکستری و سرد استفاده نماید .
اگر اندکی به این مسئله بیاندیشیم ، درمی یابیم که با استفاده از رنگهای سبز میتوانیم ، یک موضوع را شاداب و سرزنده تر نشان دهیم و یا با رنگهایی مثل آبی ، حس زیبایی و آرامش را به تصویر اضافه کنیم و یا حتی با رنگ هایی مثل مشکی ، خاکستری و … حس رویاگونه ، بی روح بودن ، درد و رنج را به بیننده القاء کنیم .
یکی دیگر از اجزای زیبا شناسی زبان اندام است . هر موضوعی می تواند با اندام خود سخن بگوید که ما به آن زبان اندام میگوئیم ، یک انسان را در انتهای یک جاده تصور کنید که دست به کمر ایستاده . وقتی شما به عنوان بیننده به آن عکس نگاه می کنید ، حس سردرگمی و پایان یافتن راهی بیهوده را به شما القاء می کند و حالا فقط کافیست آن شخص دست در جیب داشته باشد ، که در این حال شما احساس می کنید آن شخص در حال تماشا کردن و لذت بردن از منظره است . اگر همان شخص دستانش در پشت سرش باشد ، حس خستگی و ناتمامی راه را برای شما تداعی می کند و به همین ترتیب هر یک از اندام میتواند حرفی برای بازگو کردن داشته باشند .
در نگاه زیباشناسانه باید تمام این جزئیات درنظر گرفته شده باشد و به درستی از آن استفاده شود تا به درک صحیح از زیبایی برسیم و در نهایت به ثبتی زیبا .